میبد یکی ازمراکز عمدهٔ زیلوبافی بودهاست تا چند سال قبل صدها خانوار ازمحل درآمدآن امرارمعاش میکردند. زیلوهرچند به ظاهر یک دستبافتهٔ نخی ساده است امابررسی فنون وتکنیک بافت آن نشان میدهد که غنای فرهنگی وفکر واندیشهٔ بارورشدهای درپس هرتاروپود آن خفته است. پیشینه: زیلودرنقش وبافت شباهت زیادی به حصیر اولین دستبافتهٔ بشر دارد و مثل حصیر یکی از موارد استفادهٔ آن درمساجد ومصلی واماکن متبرکه است بنابراین میتوان احتمال داد که زیلوبافی یا مرحلهٔ تکامل یافتهٔ حصیربافی است یا بافندگان آن از این صنعت الهام گرفتهاند. اکثر مردم و حتی برخی از پژوهشگران فرقی بین زیلو وگلیم قایل نیستند. درحالی که این دو دستبافته هم ازنظر موادخام مصرفی و هم ازلحاظ نوع بافت فرق زیادی باهم دارند. درزیلو تکنیکهای پیچیدهای به کار گرفته میشود که نظیر آن نه تنها درگلیم بلکه در کمتر دستبافتهای به چشم میخورد. زیلو با زندگی جامعهٔ کشاورز وروستایی سازگاری دارد زیرا تارو پود آن ازپنبه به دست میآید وگلیم با معیشت دامداری و شیوهٔ تولید عشایر متناسب است. مصالح گلیم بیشتر ازپشم است و مناسب برای مناطق سردسیر ومصالح زیلو از نخ پنبه است ومناسب برای مناطق گرمسیر به ویژه حاشیهٔ کویر. با این حال به نظر میرسد زیلو مرحلهٔ تکامل یافته تر گلیم بافی است (جانب اللهی، ۳۹۰). اززمان ساسانیان به این طرف طرح و نقشه پارچهها ازاشکال هندسی هم بالاتر رفت و به صورت اشکال مختلف حیوان، پرندگان مناظر شکار و غیره درآمد یک چنین طرحهای پیچیدهای را فقط وقتی میتوان بافت که هرکدام ازتارهای نخ را هروقت که خواستیم بلند کنیم و بالا بیاوریم اسباب این کار هم چله کش است چه وقت و در کجا دستگاه چله کشی پدید آمد معلوم نیست. فرضیههای گوناگونی دربارهٔ رسیدن آن به ایران ذکر شدهاست؛ پارهای از نویسندگان آن را کاملاً چینی میدانند ولی میدانیم که ساسانیان پارچه بافان سوریهای را که به اسارت گرفته بودند درکارگاههای پارچه بافی دولتی زمانی به کار گرفتند که طرح صورت آزادساسانی درخاورمیانه مشهور بود. یکی ازپژوهندگان فن نساجی به این نتیجه رسیدهاست که دستگاه چله کشی درسوریه و درچین هر دو اختراع شدهاست و درایران اصلاحاتی در آن به عمل آمدهاست. درآغاز دورهٔ مسیحیت گلیم بافان سوریهای اولین کسانی بودند که میمیلک (تارکش) سوم رااختراع کردند تابتوانند با پودهای جناغی تغییری دررویهٔ پارچه بدهند در سدههای بعدی تعداد تارکشها به چهار و بعدها از این مقدارهم تجاوز کرد تا بتوانند نقشهای پیچیدهٔ هندسی را که همهٔ آن با پودهای جناغی بافته میشد ایجاد کنند. درسدهٔ سوم میلادی طرح به شکل جانوران وگیاهان درآمد درحفاریهای ناحیهٔ فرات تعداد زیادی تکههای پارچه به دست آمد و از تجزیهٔ آنها معلوم شد که پارچههایی که دارای طرحهای هندسی بودند در دستگاههای بافندگی دارای چند تارکش وآنهایی که دارای اشکال و طرحهای انسان و جانور بودند با دستگاه چله کشی بافته شدهاند (وولف، ۱۵۶–۱۵۷) در زمان ساسانیان بافندگان ایرانی برای تقلید ازطرحهای پیچیده پارچههای چینی که روی دوکهای بافندگی ایرانی عملی نبود زیراکه ایرانیان برای بافتن گلیم با پودهای جناغی تارهای سفت و فنری به کار میبردند عوض کردن این روش بافت وتارهای شل نتابیدهٔ ابریشمی روی دستگاههای سفت باف پودی و تبدیل آن به طرح و نقشههای تاری بسیار دشواربود برای چیره شدن به این دشواری نخست تارابریشم را تابیدند تاسفت شود دوم بافت دو تاری (دوچلهای) چینیها را اقتباس کردند ولی رویهٔ چلهای را تبدیل به ترکیب رویه پودی کردند همهٔ این کارها را میشد با دستگاه چله کشی سوریهای انجام دادواین همان دستگاهی است که با فن بافت خود به روم شرقی وشمال اروپا راه یافت (همان، ۱۵۷) پس از ساسانیان بافندگان زمان بنی امیه وعباسیان پارچههای زیبای خودرا باهمان دستگاهها بافتند در زمان سلجوقیان با فندگان دستگاه هارا بهبود بخشیدند و بعضی ازجزییات آن را اصلاح کردند و نتیجهٔ آن دستگاهی بود که به نام دستگاه ایرانی معروف شد به همین شکل هم به چین رفت ودرآن جا برای بافتن گلیم ازآن سود میجستند به نظر وولف گلیم بافی که بعدها درایران بسیاراهمیت پیدا کرد درهزارهٔ دوم پیش ازمیلاد درباختر ایران به وجود آمدهاست (همان، ۱۵۵) بنابرای بعید نیست بلکه حدس قریب به یقین است که دستگاه زیلوبافی از دستگاه چله کشی سوریهای الهام گرفتهاست و شگفتانگیز است که برخی ازاصطلاحات زیلوبافی هنوز هم عربی است مثل شلیت، مج و… که رابطهٔ مستقیم با چله دارد. تونه اصطلاح محلی چله است. با این چرخ که دارای ۱۲ تا ۱۶ دوک است چلهٔ زیلورا میتابند.